پسرهای آدم خوار...


داستان از یک sms شروع شد که یک سوال درباره مسئله ای کامپیوتری بود و من هم جواب سوال را دادم و راه حل های ممکن را نوشتم، اما به دلیلی که نمی دانم چی بود از من درخواست کردند که شخصا آن را انجام بدم، من هم به خاطر اینکه برای این خانم که درخواست کردند احترام خاصی قائل هستم با توجه به مشغله کاری و درسی و با اینکه اصلا از سازمانی که قرار بود این کار را برای آنها انجام بدم خوشم نمی آمد، قبول کردم و قرار شد که یک روز بعد از امتحانات وسیله را به دست من برسانند تا انجام بدم، تا اینجا مشکلی نبود!
دیشب خبر دادند که امکانش هست که امروز برم و آن را تحویل بگیرم که باز به خاطر ایشان قبول کردم و وسط امتحانات رفتم وقتی رسیدم دیدم ایشان منتظر من بودن ولی خانمی که وسیله دست ایشان بود و کار مربوط به ایشان بود در حال امتحان بودن و مجبور شدیم منتظر بمانی تا امتحان تمام شود، بازم مشکلی نبود، تقریبا!
اما مسئله اصلی زمانی پیش آمد که ایشان آمدن و خواستند که وسیله را به من تحویل دهند، در حالی که من داشتم آماده می شدم که دستم را به طرف این خانم دراز کنم در عین ناباوری ایشان وسیله را به دست دوستشان (خانمی که از من درخواست کرده بودند) تا ایشان به من بدهند!!!!!
خیلی به من برخورد، مگر من مشکلی داشتم که این حرکت را انجام دادید، آن اسلامی که شما به آن عمل می کنید و به خاطر شاید به خاطر رعایت کردن قوانین شرعی آن از نظر خودتون این حرکت را انجام دادید، گفته که بدن نامحرم را لمس نکنید، نگفته که وسیله ای که یک سمت آن را نا محرم گرفته نگیرید.
البته من بیشتر به حال اینطور اشخاص افسوس می خورم که به قول معروف می گن: " یک چیزی شنیده به معنیش نرسیده"
این شخص و حرکتی که انجام دادن هیچ وقت از ذهنم خارج نمی شود.

0 comments:

ارسال یک نظر